کلیسای جامع سنت باسیل روسیه بهخاطر معماری زیباش و رنگهای متنوع در نمای اون، خیلی جالب توجه و زیباست و برای همین، ساموئل با دوستاش ساعتی رو اونجا سپری کردن و عکسهایی به یادگار گرفتن ولی مقصد ساموئل اینبار شمال روسیه و توی دل برفهای این کشور بود، شمالیترین قسمت سیبری و نزدیک به اقیانوس منجمد شمالی. قرار بود توی یه خونه اسکیمویی که برای گردشگران آماده کرده بودن اقامت داشته باشن. جای جدید و خوبی به نظر میاومد، برای همین پیک و پونی هم اشتیاق داشتن تا اونجا رو ببینن. وقتی نزدیک محل مورد نظر شدن از یه جایی بهبعد اجازه بردن ماشین رو نداشتن و باید با سورتمههای تور، بهسمت محل اقامت خودشون میرفتن. لباسهای گرمشون رو پوشیدن و سوار سورتمه شدن. بهجز اونها چند نفر دیگه هم حضور داشتن و نگاهشون به اطراف نشون میداد همه از دیدن اونهمه برف و یخ و سرما متعجب شدن. توی مسیر مدیر تور، حیوانات رو هم نشون میداد که در فاصلههای دور، اطراف اونها دیده میشدن. وقتی به خانههای اسکیمویی رسیدن، هر خانواده داخل یهدونه از خونهها شد و ساموئل و دوستاش باید دقیقاً توی آخرین خونه میرفتن. در خونه خیلی جالب بود؛ یه نیمدایره کوچیک. پونی که بدنی مثل ژله داشت، سریع پرید تو، پیک هم رفت داخل و از صدایی که داشتن معلوم بود خیلی خوششون اومده. ساموئل با سختی وارد شد. انگار خونه اسکیمویی و ورودیش خیلی هم برای ورود استاندارد نبود و ساموئل باید نشسته واردش میشد. وقتی علتش رو از مدیر تور پرسید، با خنده گفت: «خب مشخصه باید کوچیک باشه تا خرس وارد خونه نشه.» نگاهی متعجب به هم انداختن و متعجب مونده بودن که مگه قراره خرس بیاد؟ اونها بهنسبت بقیه خونهها دید بهتری به بیرون داشتن و میترسیدن همین باعث بشه خرس یا بقیه حیوانات اول بیان سراغ اونا. ولی بعد از اینکه مقداری گذشت اون مسئله یادشون رفت و حسابی از فضای خونه لذت بردن. ساموئل کنار اجاق نشسته بود و با چوبدستی با هیزمها بازی میکرد. پیک و پونی هم داخل خونه بازی میکردن و هرازچندگاهی هم میرفتن بیرون و میچرخیدن. سرمای شب زیاد بود و داخل خونه با وجود یخیبودنش گرم بود، اما نه اونجوری که اونها جرئت کنن از لباسهاشون کم کنن. بعد از چند دقیقه تورلیدر وارد شد و براشون شام آورد. ساموئل پرسید: «ما چی میتونیم انتخاب کنیم؟» تورلیدر گفت: «خب دست شما برای انتخاب بازه. سوپ . سوپ با سس هویج. سوپ با نون. سوپ با لیمو.» اونها نگاهی به هم کردن و از این منو تعجب کردن.
مدیر تور با لبخندی گفت پیشنهادش اینه که اونها سوپ با سس هویج رو انتخاب کنن چون برای اونجا غذای مناسبی به حساب میاومد ولی میتونستن از بقیه منویی که بعداً به اونها داده میشد هم انتخاب کنن.
حرف مدیر رو قبول کردن و شروع کردن به خوردن شام و لذتبردن، چون واقعاً توی اون سرما و محیط سرد یه سوپ داغ و خوشمزه میچسبید و حس خوبی بهشون میداد.